احساس آرام _ ارتباط با ضمیرناخودآگاه ، کائنات



خوشبختی یک احساس درونی است

خوشبختی یک احساس درونی است.

خیلی از آدمها به دنبال " خوشبختی " هستند. آنها هر چقدر که تلاش می کنند در نهایت نمی توانند " خوشبختی " را بدست بیاورند. در آخر نا امید و افسرده می شوند و از زمین و زمان و کائنات گله و شکایت می کنند که پس این خوشبختی کجاست و چرا به سراغ آنها نمی رود؟

 

خوشبختی یک احساس درونی است. اگر شما از آن دسته و گروهی هستید که فکر می کنید ، اگر ثروت نجومی و یا اتومبیل و خانه و هر چیز دیگر خاصی  که مد نظرتان است را نداشته باشید آنگاه هرگز خوشبخت نیستید ، باید بدانید که سخت در اشتباه هستید.زیرا به  محض از دست دادن هر یک از آنها ، خوشبختی هم به همراهش رخت بر خواهد بست .

 

لازمه ی خوشبختی داشتن یک احساس آرام و مثبت است. شما باید بتوانید از هر آنچه که هم اکنون در اختیارتان است لذت ببرید و بابت داشتن آنها خوشنود باشید. شکر گزاری و قدردانی بابت داشته های فعلی شما ، احساس آرام و مثبتی را در شما ایجاد می کند. اگر به زندگی افراد موفق نگاه کنید خواهید دید که هیچ یک از آنها از ابتدا آنگونه ثروتمند و خوشبخت نبوده اند. آنها در ابتدا توانستند که خود را آرام بسازند. تا زمانی طوفان درون آرام نگیرد ، هرگز خوشبختی و آرامش و موفقیت به سراغ کسی نخواهد رفت.

 

زمانی که شما بابت داشته های فعلی خود خوشنود و شکرگزار باشید ، آنگاه در هر لحظه پیام ها و سیگنال های مثبتی به ضمیرناخودآگاهتان ارسال میشود. ضمیرناخودآگاه در هر لحظه در حال دریافت این پیام ها از طرف شماست. شما این پیام ها را در هر لحظه توسط افکارتان و سخنانی که به زبان می آورید برای ضمیرناخودآگاهتان ارسال میکنید. ضمیرناخودآگاه هم این پیام ها را دریافت نموده و به همراه احساسی  که برای آن در شما ایجاد شده است را  به کائنات ارسال میکند.

 

کائنات وظیفه دارند هر پیامی را که حاوی احساس است را دریافت نموده و بر اساس آن ، کیفیت اتفاقات زندگی شما را تدارک ببیند.

پس اگر شما دائما" در حال تولید پیام های منفی ( نا امیدی و یاس و خشم و عصبانیت و حسادت ) در ذهن خود هستید آنگاه باید شاهد تجربه ی اتفاقات ناگواری در زندگی اتان باشید.

لازم به یاد آوری است که هر آدمی در سیستم کائنات برای خود یک کد و آی پی مخصوص دارد. همانگونه هر شماره تلفنی یک آی پی مخصوص و منحصر به فرد دارد ، هر آدمی هم برای خود یک آی پی و کد مخصوص و انحصاری در کائنات دارد. کائنات با استناد به این کد ، عملیات خود را انجام می دهد. همانگونه که میدانید وظیفه ی کائنات اجرایی کردن دستوراتی است که هر آدمی بر اساس  سخنان و افکار و احساسش در خود ایجاد میکند .

 

وقتی یک شخصی داشته های ارزشمند فعلی خود را نادیده می گیرد و فقط به آن چیزهایی که ندارد و یا آرزوی داشتن آنها را دارد ، فکر میکند ، بصورت اتوماتیک افکار و احساسات خاصی در وجودش شکل می گیرد. این افکار و احساس نا امیدی و یاس از نداشتن چیزهایی که آرزویش را دارد ، بصورت سیگنال هایی به ضمیرناخودآگاهش ارسال میشود. ضمیرناخودآگاه این پیام منفی را به همراه احساس بد آن ، به کائنات می فرستد. کائنات با دریافت این افکار و احساس منفی از طرف آن شخص با کد مشخص، بلافاصله شروع به بررسی اوضاع و احوال وی میکند.

 

کائنات با دریافت کد مورد نظر بلافاصله متوجه میشود که این پیام از طرف کیست. لذا به سرعت پرونده ی وی تحت بررسی قرار می گیرد. کائنات با بررسی پرونده آن شخص و نگاهی عمیق و گسترده به زندگی فعلی وی ، در می یابند که " شرایط فعلی این شخص " با محتویات پیام دریافت شده ، یکسان نیست و همخوانی ندارد.

 

لازم به توضیح است که کائنات برداشت های خاصی از افکار و احساسات ما دارد و برای هر یک از آنها یک " کد " در نظر می گیرد.

 

همانگونه که گفتم کائنات با بررسی وضعیت فعلی آن شخص متوجه میشوند که اوضاع و احوال ایشان با پیغامی که به همراه احساسش فرستاده است اصلا" همخوانی ندارد . درحالی که این پیام دریافتی به معنی داشتن یک شرایط خیلی سخت و ناگوار است. شرایط یک شخص بیمار، تصادف کرده ، در بیمارستان بستری شده ، بدهکار، شکست خورده ، غم و اندوه یک مصیبت ، و صدها مورد دیگر از این قبیل که کائنات در فاکتورها و لیست خود دارد و برای آن شخص تدارک می بیند. آن شخصی  که گله و شکایت می کرده است ، و بجای شکر گزاری و تلاش برای زندگی بهتر خود ، دائما" درحال ناله و شکایت بوده است ، اکنون باید اتفاقاتی را تجربه کند که با افکار و احساساتش همخوانی داشته باشد.

 

لذا کائنات عالم شروع به تدارک حوادث و اتفاقات آینده بر اساس آن افکار و احساس منفی برای آن شخص میکند.

 

چند وقت بعد ، اتفاقات و حوادث ناگوار از راه می رسند. بیماری، آسیب دیدن از تصادف، خرابی اتومبیل ، دعوا و درگیری فیزیکی ، برخورد با افراد عصبی و ناراحت ،و صدها اتفاق اینگونه در سر راه ایشان قرار میگیرد. کائنات با کسی حساب شخصی ندارد. کائنات بر اساس دریافتی هایی که ما خودمان برایش از طریق ذهن خود ارسال میکنیم ، این اتفاقات را در زندگی برایمان رقم می زند. هیچ رویدادی در این دنیا تصادفی نیست. هیچ اتفاقی از قبل ، بدون اینکه ما خودمان خواسته باشیم یا دستور ایجاد آنرا صادر کرده باشیم ، رخداد نمیکند.

 

افراد آرام و شکرگزاری که بابت داشته های فعلی خود از خدای مهربان سپاسگزاری میکند ، با ایجاد تفکر و احساس آرام و مثبت در وجود خویشتن ، باعث میشوند که کیفیت اتفاقات و حوادث آینده طوری برایشان رقم بخورد که بتوانند به راحتی و مثل آب خوردن ، به اهداف و آرزوهای قشنگی که در ذهن خود دارند برسند. برای رسیدن به خواسته هایتان ابتدا باید آرامش داشته باشید. به داشته های فعلی خود فکر کنید و بابت آنها قدرشناسی کنید آنگاه با احساس آرامشی که بدست می آورید اهداف و آرزوها و رویاهای قشنگتان از پشت ابرهای تیره ی بد بینی و نا امیدی و غم و اندوه ، پدیدار می شوند و شما متعجب خواهید شد که این اتفاقات زیبا چقدر شبیه معجزه هستند.درحالی که هیچ معجزه و شانسی در کار نیست. برای شروع ابتدا و قدم اول این است که به داشته های فعلی اتان فکرکنید و اصلا" به نداشته ها توجهی نکنید. بعد از بدست آوردن آرامش ، آنگاه آرزوها و رویاهایتان یک به یک و بصورت خودکار نمایان میشوند.

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 


احساس آرام

کار نیکو کردن از پر کردن است

هر کاری که توسط هر آدمی در این جهان انجام می شود به نوعی در حساب او در کائنات ذخیره می شود. یعنی اینکه ما آدمها در هر لحظه درحال پس انداز کردن هستیم.

همانطور که شما به یک بانک مراجعه می کنید و مبلغی پول را به عنوان پس انداز در آنجا نگهداری می کنید تا مواقعی که مورد نیازتان بود از آن استفاده نمائید ، کارهایی که ما در هر لحظه انجام می دهیم هم چنین است و در هر لحظه درحال ذخیره و پس انداز شدن هستند.

کارهای خوب و مثبت که به نوعی خیر و منفعت آن بصورت مستقیم یا غیر مستقیم به دیگران می رسد ، به شکل خاصی در حساب شما در کائنات ذخیره شده و در مواقع وم به داد شما خواهد رسید. مثلا" فرض کنید شما هنگام عبور از یک پیاده رو یا خیابان ،متوجه یک تکه سنگ در آنجا شدید. آن سنگ را بر می دارید و در گوشه ای قرار می دهید تا مبادا به عابران و رهگذران و یا وسایط نقلیه گذری ، صدمه وارد بشود. شما با این کار ، بدون اینکه متوجه بشوید یک امتیاز به حسابتان در کائنات اضافه کرده اید.  این امتیاز و ذخیره ، در مواقعی که شما نیاز به کمک دارید ، کائنات از حساب شما برداشت می کند و آن مشکل و مسئله شما را حل می کند، و هیچ ربطی هم به شانس و اقبال ندارد!

گاهی اوقات اتفاقات عجیبی در زندگی ما رخ می دهد که باعث تعجب ما می شود. با خود فکر می کنیم که چطور این اتفاق افتاد؟ یا چگونه این مسئله من به این خوبی و معجزه وار حل شد؟ آنجا دقیقا" همان موقعی است که کائنات از حساب ذخیره شما برای حل مشکل شما استفاده کرده است.

پس با این حساب هر آدم عاقلی تمام تلاش خود را می کند که تا میتواند برای خود در کائنات پس انداز کند.

این پس اندازها خیلی به درد بخور هستند و خیلی راحت می توان آنرا افزایش داد. گاهی اوقات حتی یک نگاه محبت آمیز به کودکی که در حال بازی در کوچه است و یا یک نگاه دوستانه به همسایه می تواند یک پس انداز محسوب بشود. به طور کلی هر عمل نیکی که باعث رضایت خاطر شما شده و به نفع کسی دیگر جز خودتان در آن لحظه باشد یک پس انداز محسوب میشود.

شما در خانه ،می توانید در شستن و تمیز کردن خانه به همسر یا مادرتان همکاری کنید. شستن یک استکان یا یک بشقاب یک ذخیره محسوب می شود. یک نگاه محبت آمیز به  سیمای نازنین  پدر یا مادرتان یک پس انداز در کائنات محسوب می شود ، چه برسد به اینکه دستانشان را بوسه بزنید و مطیع محض آنها باشید.آنگاه دیگر رقم امتیازتان آنقدر زیاد میشود که دیگر حتی فرشتگان آسمان هم قادر به شمارش آن نخواهند بود.( خدمت و ارادت به پدر و مادر و جلب رضایت آنها آنقدر امتیاز و پاداش دارد که فقط خود خداوند قادر است پاداش آنرا محاسبه نماید  و از عهده ی هیچ کسی دیگر بر نمی آید.قابل توجه کسانی که هنوز پدر و مادرشان در قید حیات هستند).

هنگام انجام دادن یک کار خیر و مثبت ، انتظار پاداش نداشته باشید، زیرا احتمالا" دیگر آنوقت کار نیک شما در کائنات ثبت نخواهد شد زیرا شما نتیجه کار خود را گرفته اید.

به همین خاطر است که بزرگان و علما همیشه گفته اند که بعد از انجام کار نیک توقع و انتظاری نداشته باشید تا پاداش واقعی و ارزشمند را از کائنات دریافت نمائید.

 مثلا" روزی برای انجام کاری به اداره ای وارد می شوید . با کمال تعجب مشاهده می کنید که یکی از کارمندان مثل اینکه سالهاست شما را می شناسد با خوشرویی کار شما را انجام می دهد و شما را متعجب می کند! ( آنگاه باخود فکر میکنید ، مگر میشود که به اداره ای مراجعه بکنم و به این خوبی و خوشرویی با من برخورد  شود؟)  یا درحال عبور از خیابان ، اتومبیلی بصورت خطرناکی از کنار شما عبور می کند بدون اینکه صدمه ای به شما وارد بشود. شما در آن لحظه قطعا" از " شانس " یاد خواهید کرد. یا مثلا " می گویید خدا خیلی رحم کرد. در واقع چیزی بنام شانس وجود خارجی ندارد و فقط یک نگرش و تفکر بیشتر نیست. و از طرفی خدای مهربان هم هرگز بین بندگان خود تمایز و تبعیض قائل نمی شود که از یکی مراقبت نماید و از دیگری مراقبت نکند و اجازه بدهد که برایش حوادث ناگوار رخ بدهد. خداوند مهربان این جهان را قانونمند و هوشمند خلق نموده و خود فقط درحال مانیتور آن است. هر کار خوب یا بدی ، هرچند کوچک ، شامل پاداش یا مجازات است. همانگونه که در قرآن کریم هم به این موضوع اشاره شده که :  خوبی و بدی شما حتی به اندازه ذره ای خردل ، محاسبه شده و به خود شما باز می گردد.

این قسمت خوب داستان بود. اما کسانی که از هر فرصتی استفاده می کنند تا باعث رنجش خاطر و اذیت دیگران بشوند، آنها در چه شرایطی از نظر کائنات و قوانین هوشمند آن قرار دارند؟

همانگونه که گفتم ، برای کائنات فرقی نمی کند که شما چه کسی باشید و کجا زندگی کنید. هر آدمی بدون استثنا مشمول  قوانین هوشمند کائنات است. کسی که بی مهابا اقدام به انجام کارهایی می کند که باعث رنجش و آزار دیگران می شود ، چه  کوچک و چه بزرگ، چه آشکارا و چه پنهان ، به شدت مورد مجازات کائنات قرار می گیرد.کائنات با ثبت این کارها، در زمان مناسب ، بازتاب آن کارها را به آن شخص نشان می دهند.

همانگونه که برای یک شخص مثبت و کسی که دائما" در حال انجام کار مثبت و خوب است ، هر لحظه یک پاداش برایش در کائنات ثبت می شود ، دقیقا" در روی دیگر سکه هم چنین برنامه ای درحال اجرا است و برای کسی که برای دیگران ناراحتی ایجاد می کند و موجب آزار و اذیت دیگران می شود برایش مجازات ثبت می شود. کارهای خطای او در حساب او درحال ذخیره شدن هستند.( حتی یک کلمه و جمله ای که به ضرر کسی دیگر گفته شود).

همانگونه که گفتم این موضوع آنقدر پیچیده و حساس است که به درستی و دقیق نمی توان به تمام ابعاد تاثیر گذار آن به صورت کامل اشاره کرد.

در اینجا خالی از لطف نیست که خاطره ای از دوران کودکی خودم را با پدر بزرگوارم بیان کنم.

در کودکی به واسطه ی علاقه ای خاص که نسبت به پدرم  داشتم ، همیشه  از هر فرصتی استفاده می کردم تا در کنار و همراه او باشم. به خوبی به یاد دارم که هنگام عبور از کوچه یا خیابان ، بارها و بارها و به کرات ، خم شده بود و تکه سنگ یا چوبی را از محل عبور عابران یا وسایط نقلیه برداشته و کناری گذاشته بود اوایل که خیلی کوچکتر بودم اصلا" مفهوم این کارهایش را نمی فهمیدم و حتی به ذهنم خطور نمی کرد که از او دلیل کارش را سوال کنم. همین که کنار و همراهش بودم برایم کافی بود و لذت می بردم .  اما کمی بزرگتر که شدم این حس کنجکاوی را با چند سوال نشان دادم. وقتی از ایشان دلیل این کارهایش را سوال کردم ، در کمال مهربانی گفتند: چون اینجا محل عبور آدمها یا محل تردد وسایط نقلیه می باشد  لذا ممکن است این تکه سنگ یا آن تکه چوب ، باعث شود به آدمها یا اتومبیل یا موتور سیکلت هایی  که درحال عبور هستند   صدمه وارد بشود. این را بر میدارم تا آنها آسیب  نبینند.

بصورت اتوماتیک این کارها برایم ملکه ذهن شد. هرچقدر بزرگتر می شدم  بیشتر حواسم جمع بود که  هنگام عبور از پیاده رو یا خیابان، اگر سنگی یا چوبی در آنجا بود را بردارم که به دیگران صدمه ای وارد نشود.

ایشان همیشه می گفتند که اگر میخواهی انسان خوبی باشی ، تا میتوانی به مردم خدمت کن. هرکاری که از دستت بر می آید برای مردم انجام بده ، اگر هم در شرایطی هیچ  کاری از دستت بر نیامد اشکالی ندارد اما مراقب باش باعث رنجش خاطر کسی نشوی. چه با دستانت و چه با زبانت.کسی را آزار نده.


نمیدانم شاید پدرم به خاطر کمی سن و سال من  ، نمی توانست قوانین کائنات را برایم شرح بدهد و با زبانی بسیار ساده که برایم قابل فهم باشد در آن سنین ، پیچیده ترین قوانین هوشمند کائنات را باز گو میکرد.

گاهی اوقات آنقدر سرگرم این زندگی ماشینی! می شویم که فراموش می کنیم ما در این جهان تنها نیسیتم. کسی هست که درحال مانیتور کردن ماست. کوچکترین کاری که  از ما سر می زند توسط او فیلم برداری میشود و بعد از ثبت و ضبط در پرونده و حساب ما ذخیره می شود. این ذخیره ها در طی زندگی کوتاه ما در این دنیا ، به شکل اتفاقات خوب یا بد ، برایمان نمود واقعی پیدا میکنند.

توصیه میکنم تا می توانید باعث راحتی اطرافیانتان بشوید. به هرشکلی که می توانید باعث خوشحالی دیگران بشوید. اگر .اگر نمی توانید کار خوبی انجام بدهید و یا چیزی به فکرتان نمی رسید حداقل مراقب باشید که باعث رنجش خاطر کسی نشوید.

آرزو میکنم حساب پس انداز ذخیره کارهای خوب شما در کائنات آنقدر زیاد باشد که در هر لحظه از زندگی خود ، یک اتفاق و حادثه قشنگ و دلچسب را تجربه کنید.

 


 



احساس آرام

در ویکی پدیا نگرانی اینگونه معنی شده : نگرانی یا دلواپسی یک واکنش طبیعی است که در آن ذهن تلاش میکند با عامل تهدید بیرونی مبارزه کند و جلوی آنرا بگیرد.احساس نگرانی با اضطراب یا توجه بیش از حد به مسائل واقعی یا خیالی همراه است.این مسائل یا به خود شخص مربوط است مانند مسائل مالی یا سلامتی و یا به محیط اطراف وی مانند آلودگی محیط یا  تغییرات تکنولوژی و جامعه مربوط میشود.اکثر مردم با نگرانی های کوتاه مدت در زندگی خود روبروه بوده اند. نگرانی به اندازه طبیعی خود میتواند تاثیرات مثبتی داشته باشد، چون باعث میشود که شخص اقدامات پیش گیرانه انجام بدهد.( مانند بستن کمربند ایمنی خودرو  و یا خرید بیمه آتش سوزی) و یا اینکه از ریسک های خطرناک پرهیز کند.(مانند عصبانی کردن حیوانات وحشی و یا بد مستی) و در برخی موارد نگرانی تاثیرات منفی ممکن است داشته باشد ( مانند بروز افسردگی).

 


نگرانی و استرس

 

این توضیح مختصری از معنی واژه ی نگرانی و استرس بود که عینا" از ویکی پدیا نقل شد . (ما با آن قسمتی که از نگرانی به عنوان یک عامل پیشگرانه  یاد شده کاری نداریم. سخن ما با آن قسمت از  نگرانی است که موجب میشود تا حال ما خراب شده و آرامش را از دست بدهیم.)همانگونه که ملاحظه می کنید نگرانی یک واکنش طبیعی است که در آن ذهن تلاش میکند تا با عامل تهدید بیرونی مبارزه کرده و جلوی آنرا بگیرد.در این هنگام ذهن یک تصویر کامل و قوی با تمام جزئیات از عامل آن نگرانی ایجاد میکند و لحظه به لحظه مشغول  پردازش آن میشود.

شاید گمان کنید که ذهن فقط یک تصویر ساده از آن عامل نگرانی دریافت و ساخته و پرداخته کرده و تمام . اما این چنین نیست. ذهن با قدرت خارق العاده ای که در تجسم و خلق تصاویر دارد ، میتواند در هر لحظه با ایجاد یک تصویر بهتر و جدیدتر ما را با مخاطرات و میزان تهدیدی که  آن عامل نگرانی میتواند برای ما داشته باشد ، به شکل شدیدتر و بزرگتر  مواجه نماید.

درحالی که ممکن است آن عامل نگرانی اصلا" تا این حد خطر آفرین و نگران کننده نباشد. پس چه چیزی باعث میشود که هنگام نگرانی ما آسیب ببینیم؟

اجازه بدهید مثالی ذکر کنم.با  یک ساز ویولون یا پیانو ، هم میتوان آهنگ شاد نواخت و هم آهنگ غمگین! هرکدام از این آهنگ ها برای اجرا باید توسط یک نوازنده ماهر و بر مبنای یک نت نواخته بشود.ذهن ما هم دقیقا" اینگونه عمل میکند.اصلا" اهمیتی برای ذهن ندارد که این پیام ها خوب هستند یا بد ؟ منفی هستند یا مثبت؟ به نفع ما هستند یا به ضرر ما؟ طبق هر آنچه که دریافت میکند عکس العمل نشان میدهد.مانند نت هایی که یا آهنگ شاد بوجود می آورند یا آهنگ غمگین. اینجا دیگر آن ساز مقصر نیست. ساز کار خودش را انجام میدهد. حالا  وقتی ما یک پیام نگران کننده دریافت می کنیم ذهنمان  ابتدا یک تصویر کلی از آن ایجاد کرده و بصورت مستقیم به ضمیرناخودآگاه ارسال میکند. در لحظات اول ضمیرناخودآگاه ما هنوز احساس خاصی را دریافت نکرده و فقط یک تصویر دریافت نموده است. وقتی که ما روی آن عامل نگرانی متمرکز می شویم و شروع به تجزیه و تحلیلش میکنیم در واقع لحظه به لحظه درحال ارسال پیام ها و ارتعاشات منفی جدید از آن یک عامل نگرانی به ضمیرناخودآگاه خودهستیم. همزمان با ارسال این پیام ها ، احساس مربوط به آن هم توسط ضمیرناخودآگاه ایجاد میشود.

ضمیرناخودآگاه احساسی معادل همان پیام هایی که دریافت نموده است ایجاد میکند نه ذره ای کمتر و نه بیشتر. بخاطر همین است که همیشه میگویند هنگام بروز یک حادثه و اتفاق ناگوار ، هرگز دستپاچه نشده و آرامش خود را حفظ کنید. این دقیقا" به خاطر همان است که با افزایش میزان نگرانی و اضطراب ، میزان پیام های ارسالی منفی به ضمیرناخودآگاه هم افزایش می یابد. ضمیرناخودآگاه هرچه بیشتر از این پیام ها و مشابه آن دریافت نماید به همان اندازه احساس قوی تری در شخص ایجاد میکند. شخص غمگین تر و افسرده تر میشود.

پس از تولید احساسات منفی قوی و هیجان انگیز ،این احساسات مجددا"توسط ضمیرناخودآگاه دریافت شده و به شکل تکامل یافته ای بصورت کدها و ارتعاشاتی خاص به کائنات ارسال میشود.به عبارتی ضمیرناخودآگاه ،  هم در ایجاد احساس نقش دارد و هم در ارسال آن به کائنات عمل میکند. این احساسات منفی که با ارتعاشات خاصی که حامل کدهایی با مضمون پیام های داده شده به ضمیرناخودآگاه است ، به کائنات رسیده و از این لحظه به بعد فعالیت کائنات آغاز میشود.

طبق تعریف جناب دکتر علیرضا آزمندیان ، کائنات عبارت است از ، تمامی موجودات عالم به جز خدای مهربان و شخص شما. یعنی به غیر از شما و خدای مهربان ، تمامی عالم هستی شامل کائنات میشوند. کائنات که شامل تمام هستی است شروع به کار نموده و بر مبنای احساسی که دریافت کرده است ، شروع به چیدمان اتفاقات آتی و آینده آدمها می نماید. شخصی که نگران بوده است و این نگرانی را کنترل نکرده و ادامه دار شده تا جایی که احساس مخصوص آن به کائنات رسیده حالا دیگر باید منتظر دریافت و شاهد اتفاقات بدتری باشد.

کائنات با کسی حساب شخصی ندارد. بد شانسی و بد اقبالی هم وجود ندارد. اشباهات وخطاهای خود را به گردن اینها نیندازید. شخصی که در مورد آن  صحبت میکنیم درحالی که هنوز مضطرب و نگران است و همچنان درحال ارائه ی اطلاعات منفی و ناگوار به ضمیرناخودآگاه خوداست ، حال و روز بدتری پیدا میکند و در ادامه با یک حادثه ناگواردیگر مواجه میشود. آن حادثه ی ناگوار جدید که میتواند مثلا" تصادف اتومبیل در بین راه رفتن به بیمارستان یا خانه یا محل کار  باشد ، مجددا" ایجاد افکار و احساسات منفی در آن شخص میکند. از آنجایی که این شخص قصد ندارد این افکار واحساسات منفی را متوقف نماید همچنان دردریافت و ارسال آنها به ضمیرناخودآگاه فعال است. ضمیرناخودآگاه هم بیکار نیست و این پیام ها را درقالب ارتعاشات و کدهایی خاص به کائنات منتقل میکند.

بعد از تجربه ی تصادف دوم ، همچنان احساس ناگوار ادامه دارد و همچنان کائنات در حال ارسال اتفاقات ناگوار هستند. آن شخص با ناراحتی و هیجان منفی به راه خود ادامه میدهد. اما در این بین خودش دچار یک حمله ی ضعیف قلبی میشود. با این اتفاق ، و تصور اینکه دیگر بدتر از این نمیشود شروع به ناله و فریاد از دست کائنات و زمین و زمان میکند و همچنان درحال ارائه و ارسال احساس بد و منفی به ضمیرناخودآگاه خود است. این فعالیت و چرخه بین آن شخص و ضمیرناخودآگاه و کائنات و کیفیت اتفاقات پیش رو همچنان ادامه دارد. آن شخص را به بیمارستان می رسانند اما از آنجایی که تصمیم ندارد دست از نگرانی بردارد و کمی واقع بینانه به موضوع نگاه کند همچنان درحال حرص خوردن و استرس و نگرانی است.

در این هنگام کائنات می بینند که اگر این شخص همچنان ادامه بدهد ممکن است سلامتی اش برای همیشه از دست برود یک فرصت به او داده و اینجا به نوعی پارتی بازی میکند و شخص را در یک حالت شوک و بیهوشی قرار داده تا دیگر نتواند بصورت ارادی و خودخواسته به نابودکردن خویش ادامه بدهد. کائنات بدون استثنا این ارفاق و کمک را برای همه آدمها منظور میکنند زیرا این خواست خداوند است.درحالی که خیلی ها فکر میکنند که وقتی کسی سکته میکند و یا بیهوش میشود و در بیمارستان تحث مراقب های ویژه قرار میگیرد دیگر کارش تمام است. دراصل کارش درحال تمام شدن بوده اما کائنات با این اتفاق درواقع او را بنوعی از دست خودش نجات داده اند. اما وقتی شخص از بیمارستان مرخص میشود ، معمولا" تلاشی برای بهبودی ذهن خود نمیکند و در اکثر مواقع همچنان به تکرار آن افکار و احساسات منفی در گذشته و قبل از این عارضه ادامه میدهند. بخاطر همین موضوع است که معمولا" بعد از این بحران ها وعارضه های مغزی یا قلبی ، کمتر کسی کاملا" به حالت اولیه بر میگردد و معمولا" دچار از کار افتادن و بی حس شدن قسمتی یا نیمی از بدن خودمیشوند.

کائنات نیمی از بدن آن شخص را بی حس و یا فلج میکند تا دیگر به تکرار اشتباهات و خطاهایی که میتوانست منجر به حتی مرگش بشود ادامه ندهد.

اما من شخصا" افرادی را دیده ام که حتی پس از گرفتار شدن به عارضه مغزی یا قلبی ، همچنان باز دست از عصبانیت و حرص خوردن بر نمی دارند. نگرانی و استرس لحظه ای رهایشان نمیکند.درواقع آنها نگرانی را رها نمیکنند.و پس از مدتی دیگر فرصتی که کائنات به آنها داده به اتمام می رسد و هیچ کسی نمیتواند برای بازگشت سلامتی او کاری انجام بدهد.

ادامه .

 


احساس آرام

 

خوشبختی و کائنات

 

خوشبختی  چیزی نیست که بتوان در بیرون از خود  به دنبالش گشت. خوشبختی در درون شماست.

خوشبختی در ذهن شما جای گرفته است ،اما خودش را نشان نمیدهد مگر زمانی شما بخواهید.خوشبختی یک ذهنیت است.خوشبختی یک باور است.

کودکان خوشبخت هستند زیرا که اصلا به خوشبختی فکرنمیکنند.

اصلا" نگران خوشبختی نیستند.استرسی ندارند.آنها به پدرو مادر خود اطمینان و ایمان کامل دارند.آیا ما به همان اندازه به خدای مهربان خود ایمان داریم؟آنها با آرامش درسشان را میخوانند و بازی های بچه گانه اشان را انجام می دهند . روز را شب میکنند و شب را روز ،بدون اینکه کوچکترین دغدغه ای داشته باشند.آنها به معنای واقعی کلمه آرامش دارند.

 

پیرامون بچه ها ؛همان مشکلات و حوادثی وجود دارد  که برای ما بزرگترها قابل تصور است و همواره نگرانشان هستیم. اما کودکان هرگز به نگرانی فکر نمیکنند. آنها فقط درلحظه اکنون به سر می برند .ما بزرگترها خوب است گاهی نحوه آرام زندگی کردن را از کودکان بیاموزیم. کودکانی که ما را می بینند و گاهی هم احساس میکنند که مانگران هستیم.اما باز خودشان را با بازیچه های بچه گانه اشان مشغول میکنند.گویی اصلا در این عالم نیستند.ما بزرگترها همواره برای خودمان دغدغه هایی داریم. همیشه دلهره ها واسترس های جورواجوری برای خودمان میسازیم وخود را مشغول آنها میکنیم.انگار اصلا ما علاقه  داریم که نگران باشیم.انگار عادت کرده ایم که  مسائل ومشکلاتمان را با دیگران مقایسه کنیم.دارایی و ثروتمان را با دیگران مقایسه نماییم.سلامتی و زیبایی ظاهری خود را با دیگران می سنجیم.همین سنجش با دیگران باعث میشود که ماهمیشه احساس ضعف و ناتوانی و کمبود کنیم.زیرا که خداوند مهربان تک تک ما آدمها را منحصر به فرد  آفریده است .هیچ کسی مانند دیگری نیست.پس چگونه است که ماهمواره دوست داریم شبیه دیگری بشویم یامانند او زندگی کنیم.

 

اگر کمی اندیشه کنیم و به آنچه که در اختیارمان است توجه نماییم آنگاه متوجه میشویم که ما خیلی چیزهای با ارزشی داریم که اصلا حواسمان به آنها نیست. دقیقا" به چیزهایی که نداریم متمرکز میشویم.همین امر باعث میشود که ماهمواره غصه نداشته هایمان را بخوریم.

 

وقتی که مانگران می شویم ،ضمیرناخودآگاه ما بصورت خودکار تصور میکند که اتفاق بدی رخداد کرده است. ضمیرناخودآگاه با ارتباط عجیب و شگفت انگیزی که با کائنات دارد با ایشان تماس برقرار میکند و اظهار میدارد که مثلا" فلان شخص بشدت نگران است و ناراحت. گویی اتفاقی بد و ناخوشایندی  را تجربه میکند. کائنات عالم بعد از بررسی ، متوجه میشوند که این شخص ، هیچ گونه مشکل خاصی ندارد و درحالت عالی به سر می برد.نه تصادفی کرده و نه بیماری دارد و نه گرفتاری خاصی که باعث این همه دلهره و اضطراب و ناراحتی او شده باشد.

لذا کائنات به این نتیجه می رسند که چون این شخص هیچگونه مشکل و مسئله ای ندارد با توجه به نوع احساسی که از ضمیرناخودآگاهش دریافت شده است مبنی بر ناراحتی ووجود مشکلات فراوان ، پس باید زمینه ایجاد شرایط و موقعیت  این  احساس منفی را فراهم نمود.به همین خاطر کائنات دست به دست میدهند و اتفاقی ناخوشایند را برای این شخص تدارک می بینند. این شخص به ناگاه حادثه و اتفاقی بد راتجربه میکند. این بار دیگر به صورت واقعی ناراحتی ودلهره ومصیبت را تجربه میکند.پس از مدتی ناله و شکایت سر میدهد که ای خدا، چرا من؟ چرا باید این اتفاق برای من رخ میداد؟ غافل از اینکه خود این شخص با اظهار ناراحتی و شکایت وداشتن حس دلهره و استرس ، ونداشتن احساس شکرگزاری از شرایط خود ، بصورت اتوماتیک ، این حوادث را جذب و دریافت نموده است.

 

خوشبختی در درون افکار و ذهنیت و باورهای خود شماست.بیرون از خودتان به دنبالش نگردید. خوشبختی پول نیست. خوشبختی ثروت نیست.خوشبختی داشتن امکانات آنچنانی نیست.خوشبختی فقط یک احساس است.شما هروقت که بتوانی احساس شکزگزاری و قدرانی از نعمت هایی که در اختیارتان است را داشته باشید، همان دم خوشخبت هستید.شما فقط با داشتن احساس شکرگزاری است که میتوانید خوشخبتی را احساس کنید.احساس رضایت داشته باشید.

شما هم تلاش خودتان را بکنید.به میزان تلاشتان دریافت می کنید.اما حسرت کسی را نخورید.نفرت نداشته باشید.حسادت نکنید.اینها انرژی های منفی قدرتمندی هستند که میتوانند احساس خوشبخت بودن را از شما بگیرند. همیشه به داشته هایتان فکرکنید.همیشه از خدای مهربان تشکر کنید.گاهی اوقات که تنها میشوید با خدای خودتان حرف بزنید و از او با صدای بلند یا آرام تشکر کنید.بگویید : ای خدای مهربان دوستت دارم. میدانم که تو آگاه و بینا هستی به تمام امور من. میدانم که تو بیشتر از هرکسی دیگر مرا دوست داری.میدانم که هر لحظه حواست به من هست و مراقب من هستی.پس بهترین را همواره برای من قرار بده همانطور که تاکنون قرار داده ای. ممنون و سپاسگزارم ای خدای مهربان.

 

طوری با خدای خود حرف بزنید که انگاردوست صمیمی و نزدیکتان است.برای چه از او فاصله میگیرید و به استرس و ناراحتی ودلهره پناه میبرید؟ مگر بهتر از او کسی را میتوانید بیابید که بتواند به شماکمک و لطف بکند؟گاهی اوقات ممکن است بگویید که من خیلی خدا را صدا میزنم اما اصلا انگار هیچ خبری نیست! خوب این دقیقا به خاطر این است که شما اصلا حس شکرگزاری ندارید.وقتی دائما" درحال ناله وشکایت هستید بصورت خودکار از نعمت ها و زیبایی هایی که دراختیارتان است فاصله خواهید گرفت.

 

نباید فراموش کنید که خداوند مهربان این جهان را قانونمند آفریده است.هرکسی که بتواند بیشتر شکرگزاری کند و احساس خوب بیشتری داشته باشد از بابت هر آنچه که در اختیارش است، آنگاه بیشتردریافت خواهد نمود.تلاش کنید و پشتکار داشته باشید برای رسیدن به اهداف و خواسته های زیبایتان ، اما در حین انجام این کار، لحظه به لحظه از خدای مهربان تشکر و قدردانی کنید.آنگاه خواهید دید که خوشبخت ترین موجود روی زمین هستید.

 

طالب خوشبختی دیگران هم باشید. وقتی در دل خود به خوشبختی و موفقیت دیگران هم فکر کنید و بابت آن خوشحال باشید ، شما ناخودآگاه در گردونه ی چرخش موفقیت کائنات قرار گرفته اید.شما ناخواسته در گروه افراد خوشبخت و موفق قرار می گیرید چون ارتعاشات فکری و احساسی شما چنین ایجاب میکنند.

به خدا اعتماد داشته باشید. خدا هرگز دیر نمی کند.


احساس آرام

زباله و کائنات

 

همانگونه که قبلا" در موضوع " کائنات" اشاره شده است ، کائنات کاملا" هوشمند هستند. سر کائنات نمیتوان کلاه گذاشت و گولش زد. کوچکترین رفتار و فکر ما از نظرش دور نمی ماند و بواسطه ی انجام آن کار یا آن  فکر به خصوص ، به ما امتیاز میدهد.

 

ما آدمها با کائنات در ارتباط هستیم و به نوعی بده و بستان داریم. یعنی دائما" در تعامل بوده و عمل و عکس العملی در جریان است. این تعامل بسیار پیچیده و در عین حال دقیق و جالب است. خیلی ها شاید ندانند که هوشمندی کائنات دقیقا" به چه معناست. چرا میگوییم کائنات هوشمند هستند و همه چیز را می فهمند و عکس العمل نشان میدهند.

 

جالب است بدانید که وقتی کسی یک زباله بر روی زمین می ندازد ، درحالی که میتواند آنرا در درون سطل زباله بریزد ، این به نوعی توهین به کائنات محسوب میشود.کائنات مانند انسان ها بلافاصله پاسخ نمیدهد بلکه بواسطه ی سیستم حساس و پیچیده ای که دارد عکس العمل نشان میدهد.

 

کائنات بابت اشتباهات و خطاهای آدمها ، آنها را جریمه میکند. اما این جریمه بسیار دقیق  محاسبه میشود. اگر کسی یک ته سیگاری را بر روی زمین بی انداز ، دقیقا" به اندازه ی کسی که در وسط اتوبان هنگام رانندگی یک کیسه پر از پوست پرتغال و سیب و تخمه را رها میکند متفاوت خواهد بود.

 

همانگونه که جریمه ی عبور از چراغ قرمز با جریمه ی سرعت غیر  مجاز متفاوت است. لذا کائنات با معیار خاصی که برای خودش دارد این خطاهای انسانی را محاسبه کرده و به تناسب آن شخص خاطی را جریمه میکند.

 

همانگونه گفتم این خطاها در سیستم کائنات طبقه بندی شده هستند. هر خطایی که توسط یک آدم انجام میشود به گروه و طبقه ی خاص خودش منتقل میشود و در پرونده ی آن شخص بایگانی میشود. به خاطر داشته باشید وقتی کسی یک آدمسی را از دهانش خارج می کند و آنرا در پیاده رو یا خیابان می اندازد و باعث میشود که آن آدمس به کف پای کسی دیگر چسبیده و موجب آزار و اذیت وی بشود ، قطعا" جریمه ای سنگین تر خواهد داشت. که در ادامه در مورد این جریمه ها هم صحبت میکنیم.

 

کائنات هوشمند خلق شده اند و اینکه گاهی از طرف بعضی از افراد ناآگاه می شنویم که با بی خیالی تمام بعد از انجام یک خطای کائناتی میگویند : کی به کیه؟ اتفاقا" به شدت کی به کی هست !این خطاهای انسانی که از طرف کائنات نمره منفی به آنها داده میشود آنقدر زیاد هستندکه اگر بخواهم به تک تک آنها اشاره کنم قطعا" از حوصله ی شما خارج خواهد بود. اما ناچارم که به تعدادی از آنها که زیاد مورد استفاده قرار میگیرد اشاره کنم تا در ذهن باقی بماند.

 

هنگام پیاده روی کمی به اطراف خود بیشتر توجه کنید. یا هنگام قدم زدن در پارک ها همینطور. ببینید چقدر آشغال و زباله هایی هست که براحتی میشد آنها را در درون سطل زباله ریخت. و چقدر منظره ی محیط شما را خراب کرده و جلوه ای بد به آن داده است. بعضی ها میگویند : خوب شهرداری مسئول همین کارهاست. باید شهر را نظافت کرده و این زباله ها را جمع کند. بله شهرداری وظیفه ی تمیز و پاکیزه نگهداشتن شهر را بر عهده دارد اما موضوع اصلا " اینجا بحث شهرداری یا چه کسی زباله بریزد و چه کسی تمیز کند نیست، بلکه موضوع بسیار وحشتناک تر از آن است که حتی بعضی ها تصورش را هم نمیتوانند بکنند.

 

 

ادامه.


 

 

 

 

 

 

 

 

 


 




احساس آرام

هر آنچه را که آدمی به خودش یا دیگران تلقین کند به شکل یک باور در ذهن ، نقش خواهد بست.

ضمیرناخودآگاه ، بدون اینکه از حقیقت موضوع با خبر باشد ، هر آنچه را که همراه با احساس و باور ، دریافت نماید ، تبدیل به معادل فیزیکی آن خواهد نمود.

برای روشن تر شدن مطلب توجه شما را به داستان آن چوپانی جلب میکنم که در صحرا وقتی زیر یک درخت پر از شاخ و برگ ، درحال استراحت بود ، ماری به وی نزدیک میشود و او را نیش میزند. مار بعد از نیش زدن چوپان بلافاصله مخفی میشود و در همین هنگام یک زنبور عسل در بالای سر چوپان نمایان میشود .

چوپان به " باور " اینکه ، آن زنبور نحیف او را نیش زده است ، جای زخم را با دهان خود می مکد و زهر را خارج نموده و دوباره به استراحت مشغول میشود.

بعد از یکی دو روز هم جای زخم کاملا" خوب میشود و دیگر هیچ اثری از آن زخم روی دست چوپان باقی نمی ماند.

اما چند وقت بعد یکبار دیگر آن چوپان درمعرض نیش قرار می گیرد اما این بار دیگر از نیش مار سمی خبری نبود بلکه این بار  واقعا" یک زنبور عسل او را نیش میزند.با این تفاوت  که وقتی چوپان به خودش می آید به جای دیدن زنبور عسل ، چشمش به یک مار سمی در کمی آن طرف تر می افتد.

چوپان با دیدن آن مار سمی و به این " باور "  که آن مار او را نیش زده است ، از جا برخواسته و هراسان پا به فرار میگذارد. آنقدر این " تلقین" نیش مار ، در وی قوی بوده است که دیگر حتی به روستا هم نمیتواند برسد و در بین راه از شدت وجود سمی که در خونش پیدا شده بود و افت فشار شدید از دنیا  می رود.

.

براستی آیا ممکن است که کسی توسط یک مار سمی نیش خورده باشد و هیچ اتفاقی هم رخ نداده باشد. حتی یک تب کوچک هم در او پدید نیامده باشد؟

و براستی چگونه ممکن است که شخصی توسط یک زنبور عسل معمولی و نحیف ، نیش بخورد و چند دقیقه بعد از دنیا برود؟

بله این امکان پذیر است . ضمیرناخودآگاه هر آدمی ، بصورت ناخودآگاهانه و ندانسته ، هر باوری را که همراه با احساس قوی باشد می پذیرد .

ضمیرناخودآگاه قادر نیست که بین نیش زنبور عسل و نیش مار سمی تفاوتی قائل بشود.

ضمیرناخودآگاه اصلا" کاری ندارد به اینکه آدمی توسط مار نیش میخورد یا زنبور عسل ، آنچه که برای ضمیرناخودآگاه مهم است این است که آن شخص باورش در مورد آن نیش چیست؟

حال اگر شخصی از خود یک تصور و باور قوی و مثبت داشته باشد ، ضمیرناخودآگاه همان باور را به معادل فیزیکی آن تبدیل میکند.

ورزشکاری که باور دارد نمیتواند در مقابل حریف خود مقاوت کند ، با اینکه هنوز به میدان نبرد وارد نشده ، قطعا" شکست را از قبل از آن خود نموده است.

ضمیرناخودآگاه کاری  ندارد که این ورزشکار واقعا" نیرومند است یا نه؟ یا اینکه در واقعیت میتواند در مقابل آن حریف خود مقاومت نموده و او را شکست بدهد ، بلکه ضمیرناخودآگاه به احساس و باور آن ورزشکار کار دارد.

دانش آموزی که خودش را نسبت به دانش آموزی دیگر ضعیف تلقی میکند و در فکر و اندیشه ی خود همیشه خود را یک سرو گردن پایین تر میداند ،علی الرغم داشتن استعداد خوب و ذهن قوی ، باز هم نسبت به آن دانش آموز عقب تر خواهد بود. زیرا همانگونه که اشاره شد ضمیرناخودآگاه اصلا" نمی داند که این دانش آموز واقعا با استداد است. اصلا" نمیداند که توانایی های بالقوه ی ایشان چقدر زیاد است. بلکه فقط به باورهایی که از طرف احساس وی دریافت میکند اهمیت میدهد و آنها را به مرحله ی عمل می رساند.

بقیه در ادامه مطلب.





احساس آرام

 

خداوند آدم را آفرید و آنگاه فرمود : من از وجود خودم در او دمیدم.

و بدینگونه آدم ، اشرف مخلوقات شد.

انسانها سالیان سال بدنبال این نیرو بودند. کنجکاوانه جستجو می کردند که بدانند خداوند این نیرو را در کجا قرار داده است.

تا اینکه بلاخره آدمی توانست پی ببرد که این نیروی بی نهایت و قدرتمند وجود خداوند در ذهن آدم است و در قسمتی بنام " ضمیرناخودآگاه ".

ضمیرناخودآگاه پست فرماندهی بدن آدمی است. تمام اتفاقات زندگی آدمها ، ابتدا در آنجا تایید شده و سپس به کائنات ارسال میشود تا به عمل و اتفاق تبدیل بشوند.

اما ضمیرناخودآگاه به خودی خود چیزی ندارد. وی باید خوراک خود را از طریق ضمیرخودآگاه یا همان حواس پنجگانه ( دیدن ، شنیدن ، لمس کردن، بوئیدن ، و بلاخره حس چشایی ) و ارتعاشات فکری که هر لحظه از ذهن ما می گذرند ، دریافت نماید.

قسمتی از فعالیت ارتعاشات فکری آدمها مربوط میشود به تخیل و تجسم کردن.

هر آنچه را که آدمها تصور و تجسم نمایند ، و به شرط اینکه با احساس و تکرار همراه باشد ، آنگاه به ضمیرناخودآگاه راه پیدا میکند .

هر تصور و برنامه ای که بتواند  وارد ضمیرناخودآگاه آدم بشود ، آنگاه با ارتباط خاصی که با کائنات دارد بزودی آن تصور و برنامه تبدیل به شکل فیزیکی خودش میشود و آن شخص میتواند آنرا تجربه نماید.

 

پس به شدت باید مراقب آنچه که به ضمیرناخودآگاه ارسال میکنیم باشیم زیرا پس از مدتی این دریافتی ها تبدیل به معادل فیزیکی خودشان میشوند.


احساس آرام

.ارتباط افکار و احساسات ما و کیفیت اتفاقات زندگی  درکائنات

کائنات و کیفیت اتفاقات آینده

 

همانگونه که قبلا" اشاره شده ، کائنات عبارت بود از : تمام موجودات عالم به جز شما و خداوند شامل کائنات میشوند. یعنی وقتی گفته میشود که کائنات دست به دست هم مید هند تا یک اتفاق خوب و خوشایند برای شما رخ بدهد به این معناست که تمام موجودات هستی به غیر از خود شما و خداوند در بوجود آمدن این اتفاق سهیم هستند.

 

نیازی به تکرار نیست که تمام هستی نتیجه ی خلقت خداوند متعال است. اما به قول دکتر علیرضا آزمندیان موسس تکنولوژی فکر ، خداوند این جهان هستی با این عظمت را آفریدو از قدرت خود در وجود آدمی دمید و آنگاه با اختیار و اراده ای که به این موجود آسمانی عنایت کرد ، بعد خودش فقط این ماجرا را نظاره گر و شاهد است .خداوند وقتی از قدرت خود در انسان قرار داد و او را اشرف مخلوقات نمود آنگاه دیگر هر گونه تبعیض بین آدمها از بین رفت. یعنی هر انسانی خودش تصمیم میگیرد که با افکار و احساساتش ، کیفیت اتفاقات زندگی اش را رقم بزند.

 

کائنات هستی در هر لحظه در حال دریافت اطلاعات از طرف ما هستند. دلیل اینکه بزرگان علم و معرفت بارها و بارها به ارزش " سکوت " اشاره کرده اند و آنرا با طلا هم تراز دانسته اند این است که در هنگام سکوت ، کلمه و حرفی به زبان نمی آید که احیانا" نتیجه ی منفی به بار داشته باشد. چون آدمی به سادگی نمیتواند بر سخنان و گفتار خود مسلط باشد. براحتی هر حرف و سخنی را به زبان جاری می سازد. نتیجه اینکه ، به دلیل داشتن انرژی سخنان و کلمات ، کیفیت اتفاقات زندگی هم دستخوش ناملایمات میشود.

 

اگر میخواهید کیفیت اتفاقات زندگی شما خوب باشد و همواره مورد رضایتتان قرار بگیرد به شدت مراقب افکار و سخنان خود باشید. زمانی که شما شروع به فکر کردن میکنید ، این افکار بصورت ارتعاشات فکری به ضمیرناخودآگاه شما منتقل میشود. ضمیرناخودآگاه بر اساس آن تفکر ، نوعی احساس خاص را در شما ایجاد میکند. احساس غم و اندوه یا شادی و نشاط. احساس یاس و نا امیدی یا امید و تلاش . این احساس همراه با آن تفکر خاص ، به سرعت به کائنات ارسال میشود. کائنات عالم با بررسی این اطلاعات کیفیت اتفاقات زندگی شما را رقم میزند.

 

کائنات هوشمند و قانونمند هستند.

 

کائنات طوری طراحی شده است که در هر لحظه افکار و احساسات دریافتی توسط ضمیرناخودآگاه را دریافت نموده و بر اساس آن کیفیت اتفاقات زندگی آدمها را رقم میزند. یعنی به قدری دقیق و پیچیده است که هر احساس و تفکری به اندازه ی خودش مورد پاداش یا مجازات واقع میشود. همانگونه که در قران کریم به درستی و زیبایی اشاره شده که ، اعمال شما به اندازه ذره ای خوب یا بد ، مورد پاداش یا مجازات قرار میگیرد.

 

در این محاسبه ی دقیق ، هیچ دستی درکار نیست جز قدرت لایزال خداوندی که این قانون را خلق نموده است. یعنی به اندازه هر فکر و احساسی که از طرف ما تولیدمیشود ، دقیقا" به اندازه و مقدار همان کیفیت اتفاقات زندگی ما دستخوش تغییر میشود. زمانی که کسی افکار مثبت و خیر خواهانه در سر می پروراند و دائما" مثبت اندیش است ، این افکار در وی تولید احساس مثبت میکند. احساسی که حاوی امید و نشاط  است. این احساس مثبت وقتی به کائنات ارسال میشود ، کائنات در برابر آن مسئول است که بهترین اتفاقات را با کیفیت بالا متناسب با همان احساس خوب و دقیقا" به اندازه همان ، سر راه وی قرار بدهد. اینطور نیست که بگوییم بعضی ها خوش شانس هستندو برخی دیگر بد شانس . اصلا" شانسی در کار نیست. تمام اتفاقات بر مبنای نوع افکار و سخنان و احساسات ما رقم میخورند.

 

کائنات چگونه محاسبه می کنند؟

 

زمانی که شخصی یک زندگی عادی و معمولی دارد ، درحالی که دائما" در حال غر زدن است و همیشه به نداشته هایش فکر میکند و می نالد ، این شخص در واقع در هر لحظه درحال ارسال دستورالعمل و پیام های خاصی به ضمیرناخودآگاه و کائنات است .

وقتی شخصی همیشه می نالد و ناشکر است ، درواقع به نوعی پیام نیتی و ناخوشنودی خودش را به کائنات عالم ابلاغ میکند. کائنات وقتی این احساس و تفکر و باور را از آن شخص دریافت نمودند بلافاصله و به سرعت برق ، شروع به بررسی اوضاع و احوال آن شخص میکنند. با بررسی وضعیت زندگی آن شخص ، مشخص میشود که اوضاع او احوال وی ، انگونه که خودش اظهار میکند نیست. اینجا یک تناقض شدید وجود دارد. 

 

لازم به ذکر است که کائنات با تناقض هیچ میانه ی خوبی ندارند. وقتی با بررسی های انجام شده مشخص شد که این شخص برخلاف آنچه به زبان می آورد و فکر میکند ، وضعیتش آنگونه نیست، لذا شروع به اقدامات لازم میکند. کائنات موظف است تمام اتفاقات زندگی آدمها را بر اساس افکار و احساسات آنها رقم بزند.کائنات اصلا" کاری ندارد که این شخص دروغ میگوید یا راست . اصلا" کاری ندارد که این شخص کیست. اصلا" کاری به هیچ چیزی ندارد ، فقط با توجه به احساسات و افکار دریافت شده واکنش نشان میدهد.

 

هر شخصی یک " کد " منحصر به فرد در کائنات دارد.

 

هر آدمی مانند یک خط تلفن ، دارای  یک آی پی و یک  کد منحصر به فرد در کائنات است. این کد در پرونده ی هر آدمی در هنگام تولد ایجاد میشود. کائنات آدمها را با این کد منحصر به فرد می شناسند.

 

وقتی شخصی بر خلاف وضعیت فعلی خود ، دائما" در حال ناله و شکایت از وضعیت موجود خود است ، و همیشه به نداشته هایش فکر میکند ، آنگاه احساسی منفی در وی تولید میشود. احساسی که همراه با آن افکار ناله و شکایت ، وقتی به کائنات ارسال میشود ، موجب میشود تا کیفیت اتفاقات زندگی وی تغییر کند.

 

کائنات با بررسی وضعیت زندگی وی  متوجه میشوند که شرایط زندگی این شخص با دستورالعملی که ارسال کرده مغایرت دارد. کائنات موظف است دقیقا" همان چیزی را که هر آدمی تقاضا کرده را به انجام برساند. نه یک ذره زیاد و نه یک ذره کم. حالا بسته به میزان افکار و احساسات هر شخصی ، کیفیت اتفاقات هم تغییر خواهد کرد.

 

کائنات وارد عمل میشوند.

 

اکنون کائنات شروع به اقدام میکنند. کائنات دقیقا" همان چیزی را که آن شخص سفارش داده است را باید اجرایی نمایند. با توجه به نوع افکار و احساس دریافتی کیفیت زندگی آن شخص شروع به تغییر میکند. پس از مدتی نه چندان طولانی ، یک تصادف یا یک بیماری به ظاهر ساده گریبانگیر آن شخص میشود. هر اتفاق بدی ممکن است رخ بدهد. کائنات بر اساس میزان آن فکر و احساس تصمیم میگیرد . اتفاقات بد و ناگوار یکی پس از دیگری رخ میدهند. واژه ی شانس و اقبال بارها و بارها به کار می رود و دائما" از زمین و زمان شکایت دارند. اصلا" یک درصد هم فکر نمیکنند که خودشان باعث و بانی بوجود آمدن این اتفاقات شده اند.

 

گاهی اوقات بعضی از افراد در اینگونه مواقع متنبه شده متوجه اشتباهات خود میشوند . لذا تغییر  فکر و احساس داده و از ادامه ی آن مسیر اشتباه خودداری میکنند. به خاطر همین بعد از مدت کوتاهی از آن وضعیت نابسامان نجات پیدا میکنند. و در نتیجه ی افکار و احساسات خوب و مثبت ، مسیر زندگی اشان به سمت بهبودی و بهتر شدن ادامه می یابد.

 

اما عده ای دیگر اصلا" انگار نه انگار که اتفاق ناگواری در اثر افکار و احساسات غلط و منفی آنها رخ داده است. همچنان به ناله و شکایت و ناراحتی ادامه میدهند تا حدی که وضعیت جسمی و مالی و روحی آنها هر روز بدتر و بدتر میشود و اتفاقات ناگوار یکی پس ازدیگری برایشان رخ میدهد.همانگونه که اشاره شد چون کائنات در هر لحظه در حال دریافت اطلاعات از سوی ما هستند لذا هر فکر و احساسی که در هر لحظه از طرف ما تولید میشود ، برای کائنات به منزله ی یک دستور العمل اجرای است. به خاطر همین به شدت باید مراقب سخنان و افکار و احساسات خود باشیم.

 

لطفا به ادامه مطلب توجه بفرمایید.کیفیت اتفاقات زندگی بر اساس افکار و احساسات ما توسط کائنات اجرایی میشود.

 

 


 

 

 

 

 

 


احساس آرام

.همراه کردن گذشته با خود در زمان حال، کیفیت اتفاقات فردا را خراب میکند.

 

یکی از دلایل شکست و عدم موفقیت آدمها این است که آینده ی خود را فدای گذشته ی خود می کنند.به ظاهر در زمان " حال " به سر می برند اما تمام افکار و روح و روانشان در گذشته است.

 

ما در زمان " حال " زندگی می کنیم. گذشته ، یک زمانی ، برای خودش ، زمان " حال " بود . اما اکنون دیگر زمان " حال " محسوب نمیشود. اتفاقات و حوادثی که در آن زمان روی داده است ، چه خوب و چه غیر خوب ، متعلق به آن زمان می باشد. فکر کردن به آن ، یعنی زنده نگهداشتن آن خاطرات و بنوعی آن اتفاقات و حوادثی که روی داده و تمام شده است.

 

ممکن است ، کسی بگوید ، برای من تمام نشده است. من هنوز هم با آن خاطرات و آن اتفاقات زندگی میکنم. کاملا"  درست است زیرا که ما گاهی اوقات با بخاطر آوردن خاطرات خوب و ارزشمند  گذشته ی خود که در قالب اتفاقات و حوادثی برایمان رویداده است ، با تجدید نمودن آنها احساس خوبی که در آن زمان داشتیم را در خود زنده می کنیم و این خیلی هم خوب است. اما منظور از نگاشتن این مطالب ، اشاره به آن قسمت از گذشته ی تلخ و ناگواری است که در آن ما شاهد یک شکست یا ناکامی و یا از دست دادن یک عزیز و یا تجربه ی یک بیماری سخت و یا هر اتفاق غم انگیز دیگری که در تصور بگنجد است .

 

 ما با پرداختن به خاطرات و اتفاقات تلخ  گذشته ، بنوعی آنها را در ذهن و باور  و خیال خود زنده می کنیم.

 

اما سوال اینجاست که آیا ما ااما" باید خاطرات و اتفاقات تلخ  گذشته را زنده نگهداریم ؟ همانگونه که اشاره شد زنده نگهداشتن خاطرات تلخ  گذشته ، ما را در زمان گذشته نگه میدارد. ما در خیال و باور خود ، در آن مکان و آن شرایط قرار می گیریم و با آن آدمها و اتفاقاتش زندگی می کنیم و به این ترتیب از زمان حال غافل میشویم.و اشکال کار دقیقا" همینجاست.

 

 

در ظاهر اینگونه به نظر می رسد که ، زندگی یک رویداد تکراری است. اما در اصل چنین نیست. یکی از دلایلی که موجب میشود آدمها به گذشته زیاد فکر کنند و در آن باقی بمانند همین طرز تفکر غلط است. زندگی و تمام لحظاتش به هیچ وجه تکراری نیست. چون کائنات تکرار ندارد. ممکن است اتفاقاتی شبیه هم رخ بدهد اما به هیچ وجه تکرار اتفاق گذشته به شکل کاملا" دقیق آن نیست.

 

به عنوان مثال ممکن است شما هر روز از یک مسیر مشخصی ، از خانه تا محل کار یا تحصیل خود در حرکت و رفت و آمد باشید. اما هرگز  در دو روز ،  شما آدمها و اتومبیل ها و پرندگان و در کل اطرافیان خود را دقیقا" به شکل روز قبل نخواهید یافت. ممکن است اتفاقات شبیه هم باشند اما هرگز دقیقا" تکرار و کپی روز قبل نیستند. این فرایند یعنی اینکه زندگی تکرار نیست. به همین خاطر هر لحظه از زندگی آدمها ، یک موهبت تازه از طرف خداوند است.

 

دلیل اینکه اتفاقات و حوادث و رویدادهای هر روز ، با روز دیگر تفاوت دارد این است که ما درحال ساختن ، پرداختن و شکل دادن به حوادث و اتفاقات فردا هستیم.ما هرگز نمی توانیم با فکر کردن به گذشته و تداعی خاطرات آن ، ( چه تلخ و چه شیرین ) کیفیت اتفاقات آینده را رقم بزنیم.

 

به یاد داشته باشید که : کیفیت اتفاقات آینده ، در زمان " حال حاضر " ساخته و پرداخته می شوند.

 

ادامه مطلب.


 

 

 

 

 

 

 

 

 


احساس آرام

 

 

 

 

تمرکز در مدیریت

 

تمرکز در مدیریت

 

تمرکز کردن ، نگاه و توجه به یک موضوع خاص ، بدون پرداختن به حواشی غیر ضروری است.

 

به عبارتی در کانون مرکز و توجه شما قرار گرفتن یک موضوع را تمرکز می گویند. شما وقتی روی یک موضوع متمرکز می شوید در واقع بدون پرداختن به حواشی غیر ضروری و در کانون مرکزیت و توجه قرار دادن آن موضوع ، بهتر میتوانید آنرا بررسی نموده و نتیجه گیری بهتری داشته باشید.

 

معمولا" افراد نمی توانند روی یک موضوع تمرکز کافی داشته باشند. به نظر می رسد دلیل آن مربوط به نبودن و حضور نداشتن در زمان حال باشد. آدمها یا در گذشته زندگی می کنند یا در آینده !  هردوی این زمانها ، زمانی هستند که ما هیچ گونه دسترسی ملموس به آنها نداریم. یعنی نمی توانیم هیچ گونه تجدید نظر یا تغییری در آنها ایجاد کنیم مگر در فکر و ذهن خود آنهم بصورت مجازی نه واقعی .

 

زندگی کردن در گذشته و آینده موجب می شود تا تمرکز کافی روی اتفاقات و کارهای در حال انجام زمان حال نداشته باشیم . بدین ترتیب کاملا" مشخص است که دیگر نمی توان  با توجه و دقت کافی به آن موضوع پرداخت. در نتیجه بدون داشتن اشراف کافی بر آن موضوع ، نخواهیم توانست تصمیم درستی راجع به آن اتخاذ نمائیم.

 

موضوعاتی که قابل بررسی و توجه هستند معمولا" از چند بعد مورد ارزیابی قرار می گیرند. یک موضوع خاص را نمی توان فقط از یک دریچه مورد بررسی قرار داد. زیرا تمام مسائل پیرامون ما از جنبه های زیادی برخوردار هستند. به عنوان مثال  یک مدیر موسسه خریدو فروش املاک که  کارش ارائه ی خدمات در زمینه اطلاع رسانی و کمک به مشتری در خرید و فروش و اجازه  ملک و ساختمان است ، فقط نمی تواند به این موضوع با دید کوتاه خریدن و فروختن ساده نگاه کند .

 

دنباله این مبحث را در " ادامه مطلب " ملاحظه بفرمایید.

 


احساس آرام

 ناله و ناسپاسی مانند آتشی به جان انسان ناسپاس می افتد. 

ناله و شکایت از زندگی و عکس العمل  کائنات 

 

ناله و شکایت ، پیام های منفی و مخربی هستند که توسط ضمیرخودآگاه ما به ضمیرناخودآگاه فرستاده میشود. ما از طریق سخن گفتن و شنیدن ، این پیام های منفی را به ضمیرناخودآگاه و سپس به کائنات عالم انتقال می دهیم.

 

 

ادامه مطلب.

 

 


احساس آرام

شاد بودن و شکرگزاری موجب موفقیت و رسیدن به هدف میشود.

.

 

شاد بودن و شکرگزاری شرط  موفقیت و رسیدن به هدف است.


زندگی آدمها همیشه پر فراز و نشیب بوده و هست. عده ای می گویند که مزه ی زندگی به همین تلخی هاست. اما من زیاد موافق نیستم. موافق این موضوع نیستم که اتفاقات ناگوار و مشکلات در زندگی میتواند نمک زندگی باشد. اگر باوری این چنینی از این حوادث و اتفاقات ناگوار داشته باشیم ، در واقع یه جورایی خودمان را به آنها عادت می دهیم و وجود آنها را در زندگی خود می پذیریم. اما آنها براستی تلخ هستند . مزه تلخ چگونه میتواند شور یا شیرین یا ترش باشد.

بجای چنین نگرش و باوری نسبت به اتفاقات تلخ زندگی ، باید دید  که اصولا" چرا اتفاقات تلخ  پدیدار میشوند و چگونه میتوان کیفیت اتفاقات آینده را مدیریت نمود به طوری که همواره شاهد اتفاقات وحوادث خوب و خوشایند باشیم.

 

ادامه مطلب .



احساس آرام

.نقدی کوتاه بر فیلم هزارپا

احساس آرام در هزارپا

 

در این وب سایت بارها و بارها به اهمیت تاثیر سخنان دیگران بر روی خودمان صحبت شده است . ما از طریق ورودی های گوشهایمان و هر آنچه که می بینیم ، پیام هایی دستوری را به  ضمیرناخودآگاه خودمان ارسال میکنیم که بعدها آن پیام ها به کائنات انتقال پیدا میکند. همانگونه که قبلا" هم اشاره شده کائنات هم کیفیت اتفاقات زندگی ما را دقیقا" بر مبنای همان دستورات فرستاده شده از طرف ضمیرناخودآگاه ، چیدمان میکند.

برای روشن تر شدن موضوع میخواهم اشاره ای کوتاه به فیلم ایرانی و موفق " هزارپا " داشته باشم.

 

ادامه مطلب.

.


احساس آرام

کائنات و کیفیت اتفاقات آینده

.

کائنات و سرنوشت

 

  اگر می دانستید که نوع احساس شما اعم از احساس مثبت و خوب و یا احساس منفی و بد ، چقدر بر روی کیفیت و شکل اتفاقات و حوادث زندگی شما در آینده و ایجاد سرنوشت خوب یا بد ، نقش دارد آنگاه شاید این پست را با دقت بیشتری می خواندید.

 

 ادامه مطلب.

 


احساس آرام

شادی خود را مشروط نکنید

.

شادی خودت را مشروط نکن !

 

آدمها معمولا" بیشتر به نداشته هایشان فکر می کنند تا داشته هایشان. بیشتر به چیزهایی فکر میکنند و در باره اش حرف می زنند که هم اکنون در اختیار ندارند. درحالی که برای موفقیت و رسیدن به خواسته ها و اهداف خود در زندگی ، باید ابتدا به هر آنچه که هم اکنون در اختیارتان است نگاه کنید و بابت تک تک آنها قدردان و شکرگزار باشید.

 

ادامه مطلب.

 


احساس آرام

.

آیا می توان کیفیت اتفاقات  و حوادث زندگی را بدست خود تغییر  داد؟

 

خیلی ها نمی دانند که شکل و کیفیت اتفاقات و حوادث زندگی آنها  به دست خودشان ایجاد می شود.آنها به تقدیر و سرنوشت ایمان دارند و با خود می گویند ، هر اتفاقی در زندگی ما از قبل تعیین شده است و ما هیچ گونه نقشی در ایجاد یا تغییر آن نداریم. هر حادثه ای از قبل نوشته شده و ما مقهور سرنوشت هستیم. براستی اگر چنین است ، فرق انسان با گوسفند چیست؟ گوسفند هم یک قربانی است. او هیچ گونه اختیاری از خود ندارد.

 

ادامه مطلب.

 

 

ب


احساس آرام

 پاداش نیکی به پدر

 

نیکی به پدر و  مادر ، پاداش خاصی در نزد خداوند دارد. بعبارتی کسی که به پدر و مادر خود نیکی می کند در واقع بنوعی با خداوند جهان آفرین معامله می کند. تا حدی  که در روایات داریم که حتی نگاه محبت آمیز به سیمای پدر و مادر ، در نزد خداوند دارای پاداش و ثواب بسیار است.

 

در همین رابطه میخواهم توجه شما را به داستانی جلب کنم که در واقع ریشه و منبع اصلی آن در سوره مبارکه بقره می باشد. آیات 67 تا 71 سوره بقره به این داستان اشاره دارد.

 

ادامه مطلب.

 


احساس آرام

بیل  گیتس و همسرش

 

 

نقش زن در موفقیت مرد

 

در کتاب ارزشمند " بیندشید و ثروتمند شوید " اثر ماندگار  " ناپلئون هیل " در بخش یازدهم آن کتاب با عنوان " کیماگری - احساس جنسی " به خوبی هر چه تمامتر به اهمیت موضوع میل جنسی و رابطه موفقیت با میل جنسی متعالی ، اشاره شده است.

در این کتاب می خوانیم ، چه خوشبخت است کسی که می تواند از میل جنسی به گونه ای خلاق استفاده کند.

درادامه به بررسی های علمی انجام شده در این زمینه اشاره میکند و می افزاید :

بررسی های علمی به حقایق مهمی دست یافته اند که می توان به دو مورد آن اشاره کرد:

1. انسانهای موفق از طبیعت جنسی متعالی برخوردارند. به عبارت دیگر آنها هنر تبدیل میل جنسی را آموخته اند.

2. مردان موفق در ادبیات ، صنعت ، هنر و سایر حرفه ها تحت تاثیر نفوذ یک زن قرار داشته اند.

. ادامه مطلب.

 


احساس آرام

 ناله و ناسپاسی مانند آتشی به جان انسان ناسپاس می افتد. 

ناله و شکایت از زندگی و عکس العمل  کائنات 

 

ناله و شکایت ، پیام های منفی و مخربی هستند که توسط ضمیرخودآگاه ما به ضمیرناخودآگاه فرستاده میشود. ما از طریق سخن گفتن و شنیدن ، این پیام های منفی را به ضمیرناخودآگاه و سپس به کائنات عالم انتقال می دهیم.

 

 

ادامه مطلب.

 

 


احساس آرام

شاد بودن و شکرگزاری موجب موفقیت و رسیدن به هدف میشود.

.

 

شاد بودن و شکرگزاری شرط  موفقیت و رسیدن به هدف است.


زندگی آدمها همیشه پر فراز و نشیب بوده و هست. عده ای می گویند که مزه ی زندگی به همین تلخی هاست. اما من زیاد موافق نیستم. موافق این موضوع نیستم که اتفاقات ناگوار و مشکلات در زندگی میتواند نمک زندگی باشد. اگر باوری این چنینی از این حوادث و اتفاقات ناگوار داشته باشیم ، در واقع یه جورایی خودمان را به آنها عادت می دهیم و وجود آنها را در زندگی خود می پذیریم. اما آنها براستی تلخ هستند . مزه تلخ چگونه میتواند شور یا شیرین یا ترش باشد.

بجای چنین نگرش و باوری نسبت به اتفاقات تلخ زندگی ، باید دید  که اصولا" چرا اتفاقات تلخ  پدیدار میشوند و چگونه میتوان کیفیت اتفاقات آینده را مدیریت نمود به طوری که همواره شاهد اتفاقات وحوادث خوب و خوشایند باشیم.

 

ادامه مطلب .



احساس آرام

آرامش در زمان حال است .

برای موفق شدن و رسیدن به اهداف خود در زندگی ، قبل از هر چیز شما باید آرامش داشته باشید. باید آرام باشید. آیا هم اکنون آرام هستید؟

 

شما ممکن است در حال تحصیل در دانشگاه باشید و یا اینکه مشغول انجام کاری در یک اداره یا یک کارخانه باشید. یا یک خانم خانه دار و یا یک دانش آموز. شما ممکن است هر شغل و حرفه ای داشته باشید. اصلا مهم نیست. مهم نیست که چه برنامه و هدف هایی برای آینده اتان در نظر دارید. مهم نیست که چقدر امکانات دارید. چه کسی هستید و کجا زندگی میکنید.

فقط یک چیز مهم است و آن " آرامش " است.

آرامش خود را تحت هیچ شرایطی از دست ندهید و سر آن معامله نکنید.

شما اگر آرامش نداشته باشید ، نه تنها نمی توانید حتی در دراز مدت به اهداف و آرزوهای از پیش تعیین شده خود دست پیدا کنید ، بلکه ممکن است بیمار و ناتوان شده و از کل زندگی ساقط بشوید.

ادامه مطلب.


احساس آرام

آسمان آبی و آرامش

.

آنچه که مسلم است این که همه دوست دارند در زندگی و کار و تحصیلشان موفق باشند اما همیشه عده ای معدود این اتفاق برایشان رخ میدهد.  آدم های موفق خواسته یا ناخواسته در یک " شرایط " خاصی از زندگی قرار می گیرند که به موفقیت آنها کمک بسیار زیادی می کند. برای موفق شدن در زندگی در درجه اول نیاز به " آرامش " است . همان چیزی که اکثر اوقات در زندگی های آدم ها به سختی میتوان یافت نمود. این آرامش را گاهی بصورت ناخواسته در زندگی بدست می آورند مثلا" یک پدر و مادری نصیب یک آدم می شود که با ایجاد یک فضای آرام و شاد ، موجب میشود تا یک دانش آموز بتواند به خوبی و درستی درس بخواند و به مدارج عالی دست پیدا کند. کار و حرفه مناسبی بدست بیاورد و به عبارتی در زندگی آدم موفقی بشود. در مقابل کودکی هم پیدا می شود که ناخواسته گیر یک پدرو مادری می افتد که جز دعوا و جنگ و جدل کاری دیگر بلد نیستند. این کودک همیشه باید شاهد دعواهای پدرو مادر خود باشد. با این اوصاف این  کودک چگونه می تواند روی درس های مدرسه اش تمرکز داشته باشد. طبیعی است که نمراتش کم می شود. بخاطر نداشتن آرامش در خانه ، دچار افسردگی شده و ارتباطش با همکلاسی ها و معلمانش هم خراب از آب در می آید. هر سال با نمرات خیلی بد ، یا قبول میشود یا مردود !

   این کودک بیچاره چه تقصیری دارد. آیا خودش میخواسته که وارد این خانواده داغون بشود. قطعا" خیر. اما الان در آن خانواده حضور دارد و درحال شنیدن و دیدن اتفاقات بسیار ناخوشایندی است که در فکر و ذهن و باورهای او حتی در آینده هم تاثیر نامطلوب می گذارد.

موفقیت نیاز به آرامش دارد. مردی که دچار یک همسر غیر هوشمند می شود و دائما" در حال شنیدن غر غر های همسرش است درحالی که همسرش او را با  مردهای دیگر ( بدترین کاری که یک زن میتواند در مقابل شوهرش انجام بدهد ) مقایسه میکند ، امتیازات مردان فامیل را به رخش می کشد. با این تفاسیر این مرد بیچاره چگونه خواهد توانست آرامش داشته و روی کار و زندگی خود تمرکز داشته باشد؟

   ممکن است کسی بگوید ، خوب آن مرد اگر منطقی و درست به وظایفش عمل می کرد ، کارش به آنجا نمی کشید که همسرش دائما" این و آن را به رخش بکشد.

درست است ، گاهی اوقات مردها هم با ندانم کاری و اشتباهات فاحش موجب میشوند تا ماه ها و بلکه سالها از هدف و مقصودشان در زندگی عقب بیفتند، اما هیچ کدام از این ها نمی تواند دلیلی باشد برای اینکه یک زن براحتی آب خوردن ، برادر یا شوهر خواهر یا بقیه فامیل و دوست و آشنایانش را به رخ شوهرش بکشد. این کار از نظر روانی ، ضربه مهلکی به مرد وارد میکند و تمام انگیزه و انرژی های مثبت وی را نابود میکند . آنهم به یک باره و یکجا.

مردان و ن هوشمند ، آدم هایی هستند که اولا" در زمان حال زندگی میکنند و در درجه اول عاشق هم هستند. مرد و زنی که عاشق یکدیگر باشند براحتی سر مسئله و موضوعی بی اهمیت سر هم داد نمیکشند و هرگز دیگری را به رخ هم نمی کشند. زیرا کسی را نمی شناسند که نسبت به همسر خود برتری داشته باشد.

اگر این مطالب برایتان جالب بود به بقیه مطلب در قسمت ادامه مطلب توجه بفرمایید.


احساس آرام

سخن گفتن و سخن شنیدن

.

سخن گفتن و سخن شنیدن

سخنانی که ما به زبان می آوریم و یا می شنویم ، همگی دارای انرژی هستند. طبق قانون فیزیک ، انرژی از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود. بنابراین شما باید به شدت مراقب باشید که با چه کسی صحبت می کنید و چه چیزهایی می شنوید.

آدمهای منفی باف در اطراف شما کم نیستند. افرادی که خواسته یا ناخواسته ، با بیان سخنان یاس آلوده ، موجب می شوند تا  شما از هدف و ایده ی خود دورتر و دورتر بشوید. آنها با بیان کلماتی که ظاهرا" شکل و بوی دلسوزانه دارند ، سعی می کنند تا شما را مجاب نمایند که ، دست از هدف و ایده خود بردارید و به همان زندگی معمولی و روزمره خود ادامه بدهید. لازم به گفتن نیست که ، آدمهای خیلی کمی در اطراف شما هستند که به واقع دوست دار موفقیت و پیشرفت شما باشند. ( البته اگر شما علم غیب داشتید و میتوانستید درون و ذهن اطرافیانتان را بخوانید ، آنگاه بیشتر ممکن بود بخاطر این واقعیت تلخ ، اذیت بشوید).

شاید به جرات بتوان گفت که سخن گفتن نقش بسیار کلیدی و حیاتی در روابط آدم ها دارد.

چه ازدواج ها که به تلخی و جدایی کشیده شده ، فقط بخاطر زبان و سخنان طرفین.

چه رابطه های فامیلی و خانوادگی که بریده شده ، فقط به خاطر اینکه مراقب سخنان خود نبوده اند.

چه دوستی هایی که از بین رفته .

مردی که دائما" از همسر خود زخم زبان می شنود، هرگز نخواهد توانست موفقیت و پیروزی در زندگی و یا حرفه و شغل خود را تجربه کند.

دانش آموزی که دائما" از جانب پدر یا مادر خود و یا معلم خود ، سخنان منفی و نا امید کننده می شنود ، امید چندانی به پیشرفت و موفقیتش نیست.

ایکاش می شد کنترل شده حرف زد. ایکاش میشد سنجیده سخن گفت. اما افسوس که براحتی سخن می گوئیم و براحتی آب خوردن هم می شنویم.

زمانی که شما قصد انجام کاری را دارید ، نباید در مورد هدف و ایده خود با دیگران صحبت کنید. اگر کسی از نقشه و برنامه شما مطلع بشود مطمئن باشید که با سخنانی که به زبان خواهد آورد ، انگیزه و نگاه شما را نسبت به کار و  هدفتان را دچار دستخوش تغییرات نامطلوب خواهد نمود.

شاید بگوئید که چرا اینقدر بد بینانه به این موضوع نگاه میکنم. اما حقیقت ماجرا این است که این موضوع اصلا" شوخی بردار نیست. این مسئله به قدری مهم و حائز اهمیت است که حتی نباید به نزدیک ترین افراد پیرامون خود در این زمینه خاص اعتماد نمائید. وقتی نقشه و برنامه ای برای اجرا دارید هیچ کسی ، حتی پدر و مادرتان و یا همسرتان نباید از آن مطلع بشود. زیرا خیلی از مواقع آنها بدون اینکه حتی منظور خاصی داشته باشند با سخنانشان باعث میشوند که شما بصورت اتوماتیک از هدف خود دور بشوید.

تاثیر سخنان دیگران روی ما فقط ، روی برنامه و نقشه های کاری ما تاثیر منفی نمی گذارد بلکه این تاثیرات میتواند بر روی روحیه و احساس ما هم نقش داشته باشد. وقتی شما با شخصی که سخنان منفی به کار می برد صحبت میکنید بصورت قطع ، روحیه و باور شما خراب میشود. وقتی هم که احساس شما خراب بشود متعاقبا" کیفیت اتفاقات زندگی اتان خراب میشود.

دیگران نظرات و ایده های خود را بر مبنای نگاه و بینش خودشان بیان میکنند. آنها دنیا را با چشم خودشان می بینند نه با چشمان شما. نه با نگاه و عقیده شما. وقتی شما براحتی تحت تاثیر سخنان کسی که سخنان منفی بیان میکند قرار میگیرید ، ناخواسته دیدتان نسبت به هدف و نقشه های کاری و زندگی اتان تغییر میکند. مایوس می شوید و دیگر احساس میکنید نیازی به تلاش و ادامه دادن نیست.

وقتی با آدمی که منفی باف است روبرو شدید( هرکسی که میخواهد باشد . فرقی نمیکند) اگر میتوانید آن محل را ترک کنید که هیچ ، بلافاصله محل را ترک کنید. اما اگر نمی توانید بنا به دلایلی محل را ترک کنید ، راه چاره شما " سکوت " است. فقط سکوت کنید و هیچ پاسخی به وی ندهید. بعضی آدمهای منفی باف گاهی حتی بدون اینکه خودشان متوجه باشند جملاتی را بیان میکنند که میتواند روحیه و احساس شما را خراب کند لذا در اینگونه مواقع نباید با او به بحث و جدل بپردازید. سکوت کنید و اجازه بدهید او توپ هایش را به سمت زمین شما پرتاب کند. بلاخره توپ هایش دیر یا زود تمام خواهد شد. وقتی شما با کسی درحال مکالمه هستید مانند بازی تنیس ، در حال رد و بدل کردن توپ به سمت یکدیگر هستید. بارها شده که هنگام صحبت کردن با کسی ، از نگاه سرد و سکوت معنادارش خسته شده اید و ترجیح داده اید که دیگر این موضوع را ادامه ندهید. این دقیقا همان زمانی است که طرف مقابل شما دیگر توپی به سمت شما پرتاب نمیکند و شما زمانی متوجه می شوید که دیگر توپی برای ارسال ندارید و مجبور میشوید که ساکت بشوید.

اگر با شخصی مواجه شدید که سخنانش شما را اذیت میکرد فقط سکوت کنید و گاهی نگاه معنا داری به وی بکنید. بصورت خودکار ساکت خواهد شد و دیگر آن موضوع را ادامه نخواهد داد.

البته این کار به نوعی توهین برای شخص مقابل تلقی خواهد شد. لطفا فقط زمانی از این تکنیک استفاده کنید که دیگر احساس کرده باشید که سخنانش واقعا برایتان مفید نیست و میتواند به روحیه و احساس شما آسیب وارد کند.

اگر میتوانستید یک رمز ورود به زبان و گوش خود بزنید آنگاه اتفاقات معجزه آسایی را در زندگی خود مشاهده می کردید. مثلا هروقت کسی میخواست سخنی را وارد ذهن شما بکند، گوش شما با مرور و آنالیز کردن آن سخنان ، یا اجازه ورود میداد یا نمیداد. یا هنگام سخن گفتن هم همینطور. وقتی میخواستید سخنی به زبان بیاورید ابتدا کمی فکر میکردید که آیا این سخن خوشایند خودم و اطرافیانم هست یا خیر؟

در پایان یادآوی میکنم که اگر ما حتی اصلا" سخنی به زبان نیاوریم ، هرگز به ما نخواهند گفت : لال ! یا اگر پاسخ هر سخنی را ندهیم هم نخواهند گفت که ایشان ناشنوا هستند و چیزی نشنیدند.

هرچند اگر به ما کر و لال بگویند بهتر از آن است که چیزهایی بشنویم و یا بگوییم که مایه دردسر و خراب شدن احساس و ایده های ما بشود.


احساس آرام

آسمان آبی و آرامش

.

آنچه که مسلم است این که همه دوست دارند در زندگی و کار و تحصیلشان موفق باشند اما همیشه عده ای معدود این اتفاق برایشان رخ میدهد.  آدم های موفق خواسته یا ناخواسته در یک " شرایط " خاصی از زندگی قرار می گیرند که به موفقیت آنها کمک بسیار زیادی می کند. برای موفق شدن در زندگی در درجه اول نیاز به " آرامش " است . همان چیزی که اکثر اوقات در زندگی های آدم ها به سختی میتوان یافت نمود. این آرامش را گاهی بصورت ناخواسته در زندگی بدست می آورند مثلا" یک پدر و مادری نصیب یک آدم می شود که با ایجاد یک فضای آرام و شاد ، موجب میشود تا یک دانش آموز بتواند به خوبی و درستی درس بخواند و به مدارج عالی دست پیدا کند. کار و حرفه مناسبی بدست بیاورد و به عبارتی در زندگی آدم موفقی بشود. در مقابل کودکی هم پیدا می شود که ناخواسته گیر یک پدرو مادری می افتد که جز دعوا و جنگ و جدل کاری دیگر بلد نیستند. این کودک همیشه باید شاهد دعواهای پدرو مادر خود باشد. با این اوصاف این  کودک چگونه می تواند روی درس های مدرسه اش تمرکز داشته باشد. طبیعی است که نمراتش کم می شود. بخاطر نداشتن آرامش در خانه ، دچار افسردگی شده و ارتباطش با همکلاسی ها و معلمانش هم خراب از آب در می آید. هر سال با نمرات خیلی بد ، یا قبول میشود یا مردود !

   این کودک بیچاره چه تقصیری دارد. آیا خودش میخواسته که وارد این خانواده داغون بشود. قطعا" خیر. اما الان در آن خانواده حضور دارد و درحال شنیدن و دیدن اتفاقات بسیار ناخوشایندی است که در فکر و ذهن و باورهای او حتی در آینده هم تاثیر نامطلوب می گذارد.

موفقیت نیاز به آرامش دارد. مردی که دچار یک همسر غیر هوشمند می شود و دائما" در حال شنیدن غر غر های همسرش است درحالی که همسرش او را با  مردهای دیگر ( بدترین کاری که یک زن میتواند در مقابل شوهرش انجام بدهد ) مقایسه میکند ، امتیازات مردان فامیل را به رخش می کشد. با این تفاسیر این مرد بیچاره چگونه خواهد توانست آرامش داشته و روی کار و زندگی خود تمرکز داشته باشد؟

   ممکن است کسی بگوید ، خوب آن مرد اگر منطقی و درست به وظایفش عمل می کرد ، کارش به آنجا نمی کشید که همسرش دائما" این و آن را به رخش بکشد.

درست است ، گاهی اوقات مردها هم با ندانم کاری و اشتباهات فاحش موجب میشوند تا ماه ها و بلکه سالها از هدف و مقصودشان در زندگی عقب بیفتند، اما هیچ کدام از این ها نمی تواند دلیلی باشد برای اینکه یک زن براحتی آب خوردن ، برادر یا شوهر خواهر یا بقیه فامیل و دوست و آشنایانش را به رخ شوهرش بکشد. این کار از نظر روانی ، ضربه مهلکی به مرد وارد میکند و تمام انگیزه و انرژی های مثبت وی را نابود میکند . آنهم به یک باره و یکجا.

مردان و ن هوشمند ، آدم هایی هستند که اولا" در زمان حال زندگی میکنند و در درجه اول عاشق هم هستند. مرد و زنی که عاشق یکدیگر باشند براحتی سر مسئله و موضوعی بی اهمیت سر هم داد نمیکشند و هرگز دیگری را به رخ هم نمی کشند. زیرا کسی را نمی شناسند که نسبت به همسر خود برتری داشته باشد.

اگر این مطالب برایتان جالب بود به بقیه مطلب در قسمت ادامه مطلب توجه بفرمایید.


احساس آرام

سخن گفتن و سخن شنیدن

.

سخن گفتن و سخن شنیدن

سخنانی که ما به زبان می آوریم و یا می شنویم ، همگی دارای انرژی هستند. طبق قانون فیزیک ، انرژی از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود. بنابراین شما باید به شدت مراقب باشید که با چه کسی صحبت می کنید و چه چیزهایی می شنوید.

آدمهای منفی باف در اطراف شما کم نیستند. افرادی که خواسته یا ناخواسته ، با بیان سخنان یاس آلوده ، موجب می شوند تا  شما از هدف و ایده ی خود دورتر و دورتر بشوید. آنها با بیان کلماتی که ظاهرا" شکل و بوی دلسوزانه دارند ، سعی می کنند تا شما را مجاب نمایند که ، دست از هدف و ایده خود بردارید و به همان زندگی معمولی و روزمره خود ادامه بدهید. لازم به گفتن نیست که ، آدمهای خیلی کمی در اطراف شما هستند که به واقع دوست دار موفقیت و پیشرفت شما باشند. ( البته اگر شما علم غیب داشتید و میتوانستید درون و ذهن اطرافیانتان را بخوانید ، آنگاه بیشتر ممکن بود بخاطر این واقعیت تلخ ، اذیت بشوید).

شاید به جرات بتوان گفت که سخن گفتن نقش بسیار کلیدی و حیاتی در روابط آدم ها دارد.

چه ازدواج ها که به تلخی و جدایی کشیده شده ، فقط بخاطر زبان و سخنان طرفین.

چه رابطه های فامیلی و خانوادگی که بریده شده ، فقط به خاطر اینکه مراقب سخنان خود نبوده اند.

چه دوستی هایی که از بین رفته .

مردی که دائما" از همسر خود زخم زبان می شنود، هرگز نخواهد توانست موفقیت و پیروزی در زندگی و یا حرفه و شغل خود را تجربه کند.

دانش آموزی که دائما" از جانب پدر یا مادر خود و یا معلم خود ، سخنان منفی و نا امید کننده می شنود ، امید چندانی به پیشرفت و موفقیتش نیست.

ایکاش می شد کنترل شده حرف زد. ایکاش میشد سنجیده سخن گفت. اما افسوس که براحتی سخن می گوئیم و براحتی آب خوردن هم می شنویم.

زمانی که شما قصد انجام کاری را دارید ، نباید در مورد هدف و ایده خود با دیگران صحبت کنید. اگر کسی از نقشه و برنامه شما مطلع بشود مطمئن باشید که با سخنانی که به زبان خواهد آورد ، انگیزه و نگاه شما را نسبت به کار و  هدفتان را دچار دستخوش تغییرات نامطلوب خواهد نمود.

شاید بگوئید که چرا اینقدر بد بینانه به این موضوع نگاه میکنم. اما حقیقت ماجرا این است که این موضوع اصلا" شوخی بردار نیست. این مسئله به قدری مهم و حائز اهمیت است که حتی نباید به نزدیک ترین افراد پیرامون خود در این زمینه خاص اعتماد نمائید. وقتی نقشه و برنامه ای برای اجرا دارید هیچ کسی ، حتی پدر و مادرتان و یا همسرتان نباید از آن مطلع بشود. زیرا خیلی از مواقع آنها بدون اینکه حتی منظور خاصی داشته باشند با سخنانشان باعث میشوند که شما بصورت اتوماتیک از هدف خود دور بشوید.

تاثیر سخنان دیگران روی ما فقط ، روی برنامه و نقشه های کاری ما تاثیر منفی نمی گذارد بلکه این تاثیرات میتواند بر روی روحیه و احساس ما هم نقش داشته باشد. وقتی شما با شخصی که سخنان منفی به کار می برد صحبت میکنید بصورت قطع ، روحیه و باور شما خراب میشود. وقتی هم که احساس شما خراب بشود متعاقبا" کیفیت اتفاقات زندگی اتان خراب میشود.

دیگران نظرات و ایده های خود را بر مبنای نگاه و بینش خودشان بیان میکنند. آنها دنیا را با چشم خودشان می بینند نه با چشمان شما. نه با نگاه و عقیده شما. وقتی شما براحتی تحت تاثیر سخنان کسی که سخنان منفی بیان میکند قرار میگیرید ، ناخواسته دیدتان نسبت به هدف و نقشه های کاری و زندگی اتان تغییر میکند. مایوس می شوید و دیگر احساس میکنید نیازی به تلاش و ادامه دادن نیست.

وقتی با آدمی که منفی باف است روبرو شدید( هرکسی که میخواهد باشد . فرقی نمیکند) اگر میتوانید آن محل را ترک کنید که هیچ ، بلافاصله محل را ترک کنید. اما اگر نمی توانید بنا به دلایلی محل را ترک کنید ، راه چاره شما " سکوت " است. فقط سکوت کنید و هیچ پاسخی به وی ندهید. بعضی آدمهای منفی باف گاهی حتی بدون اینکه خودشان متوجه باشند جملاتی را بیان میکنند که میتواند روحیه و احساس شما را خراب کند لذا در اینگونه مواقع نباید با او به بحث و جدل بپردازید. سکوت کنید و اجازه بدهید او توپ هایش را به سمت زمین شما پرتاب کند. بلاخره توپ هایش دیر یا زود تمام خواهد شد. وقتی شما با کسی درحال مکالمه هستید مانند بازی تنیس ، در حال رد و بدل کردن توپ به سمت یکدیگر هستید. بارها شده که هنگام صحبت کردن با کسی ، از نگاه سرد و سکوت معنادارش خسته شده اید و ترجیح داده اید که دیگر این موضوع را ادامه ندهید. این دقیقا همان زمانی است که طرف مقابل شما دیگر توپی به سمت شما پرتاب نمیکند و شما زمانی متوجه می شوید که دیگر توپی برای ارسال ندارید و مجبور میشوید که ساکت بشوید.

اگر با شخصی مواجه شدید که سخنانش شما را اذیت میکرد فقط سکوت کنید و گاهی نگاه معنا داری به وی بکنید. بصورت خودکار ساکت خواهد شد و دیگر آن موضوع را ادامه نخواهد داد.

البته این کار به نوعی توهین برای شخص مقابل تلقی خواهد شد. لطفا فقط زمانی از این تکنیک استفاده کنید که دیگر احساس کرده باشید که سخنانش واقعا برایتان مفید نیست و میتواند به روحیه و احساس شما آسیب وارد کند.

اگر میتوانستید یک رمز ورود به زبان و گوش خود بزنید آنگاه اتفاقات معجزه آسایی را در زندگی خود مشاهده می کردید. مثلا هروقت کسی میخواست سخنی را وارد ذهن شما بکند، گوش شما با مرور و آنالیز کردن آن سخنان ، یا اجازه ورود میداد یا نمیداد. یا هنگام سخن گفتن هم همینطور. وقتی میخواستید سخنی به زبان بیاورید ابتدا کمی فکر میکردید که آیا این سخن خوشایند خودم و اطرافیانم هست یا خیر؟

در پایان یادآوی میکنم که اگر ما حتی اصلا" سخنی به زبان نیاوریم ، هرگز به ما نخواهند گفت : لال ! یا اگر پاسخ هر سخنی را ندهیم هم نخواهند گفت که ایشان ناشنوا هستند و چیزی نشنیدند.

هرچند اگر به ما کر و لال بگویند بهتر از آن است که چیزهایی بشنویم و یا بگوییم که مایه دردسر و خراب شدن احساس و ایده های ما بشود.


احساس آرام

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

.:: راز و نیاز ::. وبلاگ شخصی در مورد کار و امورات روزمره پایگاه هنری سخن Veronica تارنمای ارتباطی با دانشجویان Erin نمایندگی تعمیرات بلاگ پایه هشتم حلی یک دوره ۳۵ فرش بزرگمهر